همه جا مزین بود
و باغی سبز
پر رفت و آمد و پر هیاهو
ترمه و اطلسی پوش بودند زنان
ریش و سبیل بود و بی ابرو
گاه و بیگاه بایدش می پرسید ز آنان که :
مونث اید یا مذکر آیا شما ؟
و اندر آن باغ دلفریب
حرف ازنشستن و پرداختن
دل بدادن و ناز خریدن
هر طرف غش میرفت ظریف
لکن انگار طبیبی بود حریف
مست گشتم چو این وادی بدیدم
قهقهه خنده دامانم گرفت
این بنده ی حقیر گفتمش:
این باغ هنر باشد همه فن حریف
م . ن
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.